....من و تو | ||
اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!! به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند...!!!
آنشرلی هم نشدیم. [ چهارشنبه 91/10/6 ] [ 8:2 عصر ] [ سارا ]
چقدر دلم هواتو می کنه سلام عشقم... نمیدونم منه دیوونه امشب چه مرگم شده !
بدجوری دلم گرفته، نمیدونم باید چیکار کنم! چقدر زندگی کردن سخته! تازه حکمت بازی های کودکانه را میفهمم !
[ جمعه 91/9/24 ] [ 12:10 صبح ] [ سارا ]
برای ماندن باید رفت … خییییییلی .... امشب شب عرفه ست با تمام وجودم برات آرزوی خوشبختی کردم خیلی دلم هواتو کرده ... کاش میشد.....! برایت گریه می کنم مثل آنهایی که دنبال کسی می گردند، ولی خودشان گم شده اند … [ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 1:34 صبح ] [ سارا ]
آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند … مرور می کنم خاطراتم را، اما کپی که برابر اصل نمی شود… [ جمعه 91/7/28 ] [ 2:26 صبح ] [ سارا ]
هیچ اتفاق خاصی نیفتاده! ستون حوادث خالیست … هنوز زنده ام بدون تو! باورت میشود؟ سلام عشقم ? امروز بدجوری دلم هواتو کرده بود ولی بهت زنگ نزدم گفتم حالا که رفته بذار بره ... اگه بازم بیام طرفت به تو و خودم ظلم کردم دلم برات تنگ شده .. اما چاره چیه ؟! باید بریم ... منو تو نمیتونیم باهم بمونیم ... بخدا نمیشه خیییییییییییییییییییییییییلی دوست دارم عششششششششقم خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی زیاد ! تو رو قسم به عشقمون مراقب عشقم باش ... نیام ببینم یه وقتی ......... تو رو خدا امیر!
امروز … انگار کسی آمد … و هوای دلتنگی ات را … هی در آسمان اتاقم پاشید … و تو نبودی……
[ جمعه 91/7/21 ] [ 5:30 عصر ] [ سارا ]
می ترسم از نبودنت و از بودنت بیشتر نداشتن تو ویرانم می کند و داشتنت متوقفم! وقتی نیستی کسی را نمی خواهم و وقتی هستی "تو را" می خواهم رنگهایم بی تو سیاه است و در کنارت خاکستری ام خداحافظی ات به جنونم می کشاند و سلامت به پریشانی ام؟ ! بی تو دلتنگم و با تو بی قرارم بی تو خسته ام و با تو در فرار در خیال من بمان از کنار من برو من خو گرفته ام به نبودنت
[ پنج شنبه 91/6/23 ] [ 9:34 عصر ] [ سارا ]
سلام عشقم میدونم حالت خوبه ولی من اصلا حالم خوب نیست امروز خییییییییلی داغونم ... خیلی دلم گرفته نمیدونم چی میخوام بگم ... اصلا نمیدونم چطوری باید حرفمو بهت بگم هنوزم دوست دارم و هنوزم برام عزیزی ولی واقعا یگه نمیتونم به این بازی ادامه بدم خسته ام ... خسته ام از دلواپسی و خسته ام از فرار و گریز نه میتونم ولت کنم به حال خودت و نه میتونم باهات بمونم اصلا اجازه ندارم که باهات بمونم چونکه من به یکی دیگه تعهد دادم تعهد دادم که بهش وفادار باشم ... میترسم از اون روزی که............ چی بگم ؟! از کجا بگم ؟! نمیدونم وقتی دیدمت از کجا باید شروع کنم... شاید این بار آخرین بار باشه شایدم ..... بازم نمیدونم!!! گیج و منگم ... امیدوارم خدا خودش کمکمون کنه و همیشه خودش پشت و پناهت باشه خیییییییییلی مراقب خودت باش عشقم خییییییییییییییییییییییییییلی نگرانتم ... خیییییییلی ! [ پنج شنبه 91/6/23 ] [ 9:33 عصر ] [ سارا ]
وقتی کسی رو دوس داری ، حاضری جون فداش کنی غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی
[ چهارشنبه 91/5/11 ] [ 3:3 عصر ] [ سارا ]
مثل باران هرشب در دلم میباری گل ارکیده من .. شبنم چیده من ! آه اگر شرم نبود من به تو می گفتم که به تو محتاجم مثل ماهی که آب مثل خسته که به خواب مثل گیسو که به تاب ای نفس هایت گرم ، چشم هایت پر شرم و لبت مثل تن گل ها نرم من سراپا آهم ، من تورا می خواهم! [ شنبه 91/2/23 ] [ 3:1 عصر ] [ سارا ]
خواهش میکنم ... بی حوصلگی هایم را ببخش بدخلقی هایم را فراموش کن بی اعتنایی هایم را جدی نگیر در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی! [ یکشنبه 91/2/17 ] [ 8:57 صبح ] [ سارا ]
|
||
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : PersianSkin ] |