....من و تو | ||
با خود گفتم اگر این بار ببینمش دست او را می گیرم ، خیلی محکم می گیرم و نمی گذارم که برود . او باید برای همیشه بماند . دستی را گرفتم، اما این دست کیست که خیلی سرده ؟ من دست در دست تنهایی دادم . آن دست رهایم نمی کند [ شنبه 91/11/7 ] [ 3:0 عصر ] [ دارا ]
هی فلانی!
(چون قشگ بود نوشتم تو به دل نگیر عشقم) [ پنج شنبه 91/11/5 ] [ 1:0 عصر ] [ دارا ]
همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ، احساسی بود که مرا درک میکرد حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند
[ دوشنبه 91/11/2 ] [ 11:46 عصر ] [ دارا ]
|
||
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : PersianSkin ] |